کد مطلب:137388 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:265

اسلام ابوطالب
در بین اهل سنت مشهور است كه ابوطالب غیر مسلمان از دنیا


رفته، ولی علمای شیعه اجماع دارند بر این كه وی مسلمان مرده است؛ و برای این كه معلوم شود حق با كدام فرقه بوده و كدام قول صحیح است، ذكر تمهیداتی شایسته می نماید:

1- اگر مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) پیرامون مسأله ای اتفاق نظر پیدا كنند، این اتفاق نظر دلیلی است برای اثبات و یا نفی آن مسأله، و دیگر نیازی به بحث و نظر نمی باشد، و لازم است هر مسلمان بدون هیچ شرط و یا سستی به آنچه ایشان متفق شده اند معتقد شود. مثلا اگر كسی بگوید ابوجهل غیر مسلمان مرده است، احدی حق اعتراض به او را نداشته و نمی تواند او را قبل از حكم كردن به كفر ابوجهل وادار به تحقیق و تفحص نماید، زیرا جمیع مسلمین بر كفر او اتفاق نظر داشته، و دو قول مخالف وجود ندارد تا برای انتخاب قول صحیح تر و قوی تر احتیاجی به بحث و دقت نظر باشد.

اما وقتی مسلمانی در رابطه با مسأله ای اختلاف نظر داشته و هر طایفه ای نظر خاصی مطرح كند، در این صورت بحث و فحص لازم شده و كسی كه بدون تحقیق، و فقط به جهت اعتماد و اتكا به شهرت بین علمای یكی از دو فرقه (شیعه و سنی) مسأله را قبول كند، این انسان «مقلد جاهل» است؛ زیرا هر چیزی كه وجود داشته باشد لازم نیست حتما مشهور بوده، و هر مشهوری هم واجب نیست وجود واقعی داشته باشد، لذا گفته اند: «رب مشهور لا اصل له» چه بسا امر مشهوری كه اصل و ریشه ای ندارد.

در ضمن، گیریم كه شهرت، حق باشد (هر چند ما به چنین شهرتی اعتقاد نداریم) لكن این موقعی است كه بر ضد و كذب آن دلیل


محسوس و ملموسی اقامه نشود، چرا كه در حدیث آمده است: لیس المخبر كالمعاین، (و به قول معروف: شنیدن كی بود مانند دیدن). علاوه بر این كه عمل نمودن به آنچه در نزد اهل سنت مشهور است، و رها كردن آنچه بین علمای شیعه شهرت دارد تحكم و زورگویی بوده و ترجیح بلا مرجح است. پس بر انسان واجب است كه در ابتدا هر دو قول مشهور را كنار گذاشته و برای بحثی به دور از هر گونه آلایش و تعصب آماده شود، كه تجربه از دیر زمان نشان داده آن كسانی كه به احساس و عاطفه پناه برده و از روی عقل قضاوت نمی كنند، هرگز به خیر واقعی هدایت نمی شوند؛ و مادامی كه امیال و عواطف بر عقل چیره بوده و تقلیدهای كوركورانه بر انسان حاكم باشند، محال است كه چنین انسانی به صلاح و سداد راه یابد.

2- حقیقت عقیده ی هر انسانی شناخته نمی شود مگر در پرتو شناخت واقعی و زندگی شخصی او، و نیز دقت در اوضاع و احوالی كه واقعیت انسانی را احاطه كرده است. پس عقیده ی واقعی انسان آن است كه در سلوك و رفتار و معتقداتش مورد توجه و در سرلوحه او قرار گرفته است. و ممكن نیست كه بتوان بدون در نظر گرفتن شخصیت واقعی و زندگی شخصی انسان، به امیال و علایق و خواسته هایش معرفت پیدا كرد.

3- همان گونه كه بین اهل سنت مشهور است كه ابوطالب غیر مسلمان از دنیا رفته، شیعه نیز اجماع دارد كه ابوسفیان در حال نفاق مرده است،و این در حالی است كه علمای سنت در رابطه با حسن اسلام او (نفاق و عدم نفاق) اختلاف نموده اند؛ چنانچه «عبدالبر


قرطبی مالكی» گوید:

«درباره ی ابوسفیان كه آیا وی از روی میل اسلام اختیار كرد، اقوال مختلف است: گروهی عقیده دارند كه وی مسلمان شد و این اسلام او از روی عقیده بوده است. و جماعتی معتقدند كه ابوسفیان هرگز از روی میل مسلمان نشد و او همواره منافق بود و از منافقین هم پشتیبانی می كرد، و در جاهلیت هم زندیق بود و به مبدأ عقیده نداشت». [1] .

منطق در این گونه موارد حكم می كند تا زمانی كه درباره ی اسلام ابوطالب و حسن اسلام ابوسفیان تحقیق و بحث و گفت و گو نشده است راجع به هیچ یك از آنها قضاوت نكرده و به قول هیچ گروهی اعتماد نكنیم؛ بلكه آنچه باید قبل از هر چیزی مورد بررسی قرار گیرد مسیر زندگی شخصی ابوطالب و ابوسفیان است، تا معلوم شود كه آیا آن دو مسلمان بوده و به رسالت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله ایمان داشته اند، یا مشرك و منافق بوده و دشمن و محارب با حضرت بوده اند؟


[1] الاستيعاب في اسماء الاصحاب، ج 4، ص 86.